یا رفیق. نیمه شب است و توی خونه تنها نشستهام. سکوت و خاموشی دوست داشتنیای که گاه با تیکتاک ساعت و گاهی با صدای دور عبور ماشینی بودنش را به رخ میکشد، آرامشم را بیشتر کرده است. همدم و مصاحب خوبی برای لحظههای تأمل و تفکر است. درباره وجوهی از زندگیام که با فعالیتهای حرفهای مرتبط است یا درباره مشارکتم در جهان پیرامون، بهخصوص، ساختن جامعهای بهتر، فکر میکنم. هرچه بیشتر به بودن این احساسها مجال میدهم، بیشتر از پیش، ذهنم پر از سؤال و روحم پر از
یا مجیب همیشه سعی میکنم توی آخرین طبقه زندگی کنم. جایی که به آسمون نزدیکتر باشه. شاید اگه پیامی از آسمون برسه، بهتر صداشو بشنوم یا اگه نوری بتابه، بهتر متوجه پرتوهای درخشندهاش بشم. از عصر هوا بارونی شده و من پر از حسای خوبم. بارش بی وقفه بارون رو دوست دارم. آواز ممتد قطرههایی که به سمت زمین سرازیر شدهاند یا قطرههایی که به هره پنجره میچکند یا صدای برخورد قطرهها به دیوارهها و پشتبوم، همگی آرامش بخش هستند و میتوانند احساسهای خوبی رو برانگیزند.
درباره این سایت